کازیمیش لاسکی؛ اقتصاددان کینزی و منتقد نئولیبرالیسم در اروپا

کازیمیش لاسکی، اقتصاددان لهستانی–اتریشی، با دفاع از سیاست‌های کینزی و نقد نئولیبرالیسم، نقش مهمی در تبیین گذار اقتصادی اروپای شرقی ایفا کرد.

کازیمیش لاسکی؛ صدای کینز در اروپای شرقی

مقدمه

۲۰ اکتبر ۲۰۱۵، جهان اقتصاد یکی از متفکران بزرگ مکتب کینزی را از دست داد؛ کازیمیش لاسکی (Kazimierz Łaski)، اقتصاددان لهستانی–اتریشی که عمر خود را صرف دفاع از نقش دولت در اقتصاد و نقد سیاست‌های ریاضتی کرد. او در زمانی می‌نوشت که جهان به سمت بازار آزاد مطلق حرکت می‌کرد، اما لاسکی با استدلال‌های دقیق و شواهد تاریخی نشان داد که رشد پایدار، بدون سرمایه‌گذاری عمومی و سیاست‌های اشتغال‌محور ممکن نیست.

از ورشو تا وین؛ مسیر یک اقتصاددان منتقد

لاسکی در ۱۵ دسامبر ۱۹۲۱ در ورشو، پایتخت لهستان متولد شد. او دوران جوانی را در دوران جنگ جهانی دوم و اشغال لهستان گذراند؛ تجربه‌ای که دیدگاهش نسبت به نقش دولت، امنیت اقتصادی و عدالت اجتماعی را شکل داد. پس از جنگ، وارد دانشگاه ورشو شد و زیر نظر میخال کالِکی (Michał Kalecki)، یکی از برجسته‌ترین اقتصاددانان کینزی جهان، به مطالعه‌ی نظریه‌های اقتصاد کلان پرداخت.

در دهه‌ی ۱۹۶۰، لاسکی به اتریش مهاجرت کرد و در دانشگاه اقتصاد و تجارت وین (Wirtschaftsuniversität Wien) به تدریس و پژوهش مشغول شد. او در مؤسسه‌ی مطالعات پیشرفته‌ی وین (Institute for Advanced Studies) نیز سال‌ها فعالیت علمی داشت و از چهره‌های شاخص مکتب کینزی در اروپای مرکزی محسوب می‌شد.

پیوند فکری با کالِکی و کینز

لاسکی پیرو سنت فکری کینز و کالکی بود؛ سنتی که بر خلاف جریان نئوکلاسیک، تأکید دارد که بازارها به‌تنهایی نمی‌توانند اشتغال کامل و رشد پایدار را تضمین کنند. او معتقد بود که تقاضای مؤثر (Effective Demand) موتور محرک اقتصاد است و اگر دولت‌ها به امید «دست نامرئی بازار» از مداخله خودداری کنند، رکود و بیکاری اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.

در آثارش، لاسکی همواره میان دو مفهوم تمایز می‌گذاشت:

  • رشد کمی بدون اشتغال پایدار، که نتیجه‌ی سیاست‌های انقباضی و ریاضتی است.
  • رشد کیفی مبتنی بر تقاضای داخلی و سرمایه‌گذاری عمومی، که تنها از مسیر سیاست‌های مالی کینزی حاصل می‌شود.

نقد نئولیبرالیسم و سیاست‌های ریاضتی

کازیمیش لاسکی از دهه‌ی ۱۹۸۰ تا پایان عمرش یکی از منتقدان سرسخت نئولیبرالیسم بود. او در مقالات و سخنرانی‌های خود به‌ویژه در دوران پس از فروپاشی شوروی هشدار داد که اجرای نسخه‌های «شوک‌درمانی» و آزادسازی بی‌محابا در کشورهای اروپای شرقی، نه‌تنها به توسعه منجر نمی‌شود، بلکه شکاف طبقاتی و بحران بیکاری را تشدید می‌کند.

به باور او، سیاست‌های صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی در دهه‌ی ۱۹۹۰ با کاهش نقش دولت، تضعیف صنایع داخلی و حذف یارانه‌ها، بسیاری از اقتصادهای نوظهور اروپایی را در مسیر اشتباه قرار دادند. لاسکی در یکی از سخنرانی‌های معروفش در وین گفت:

«آزادی بازار زمانی معنا دارد که مردم آزادی نان داشته باشند. بدون اشتغال و امنیت، آزادی اقتصادی صرفاً واژه‌ای توخالی است.»

اقتصاد گذار؛ میان واقعیت و نظریه

یکی از مهم‌ترین حوزه‌های پژوهشی لاسکی، تحلیل اقتصادهای در حال گذار (Transition Economies) بود. او معتقد بود که گذار از اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده به اقتصاد بازار باید تدریجی، نظارت‌شده و همراه با حمایت اجتماعی باشد. لاسکی در مقایسه‌ای تاریخی، عملکرد کشورهای اروپای شرقی را با چین بررسی کرد و نشان داد که چرا مدل «گذار تدریجی» چین موفق‌تر از «شوک‌درمانی» اروپای شرقی بود. او بارها تأکید کرد که بدون سرمایه‌گذاری عمومی، آموزش، و حفظ قدرت خرید خانوارها، هیچ گذار پایداری ممکن نیست.

نقش انسان در معادله‌ی اقتصاد

در نگاه لاسکی، اقتصاد صرفاً علم اعداد و نمودارها نبود. او باور داشت که انسان و جامعه در مرکز هر سیاست اقتصادی قرار دارند. او از طرفداران مفهوم «اقتصاد انسانی» (Human-centered Economy) بود؛ اقتصادی که در آن اشتغال، آموزش، و توزیع عادلانه درآمد، اهدافی به‌مراتب مهم‌تر از شاخص‌های مالی صرف به‌شمار می‌روند.

آثار و میراث علمی

از مهم‌ترین آثار او می‌توان به کتاب‌ها و مقالات زیر اشاره کرد:

  • “Growth, Employment and Inflation” (رشد، اشتغال و تورم)
  • “From Marx to Keynes” (از مارکس تا کینز)
  • “Lessons from Transition Economies” (درس‌هایی از اقتصادهای گذار)
  • “The Great Transformation Revisited” (بازنگری در دگرگونی بزرگ)

در این آثار، لاسکی تلاش کرد تا میان دیدگاه‌های کلاسیک مارکس، تحلیل‌های کینز، و تجربه‌های معاصر اروپا پلی نظری برقرار کند. او نشان داد که اگرچه شرایط تاریخی تغییر کرده، اما منطق اقتصاد کلان کینزی هنوز هم بهترین راه‌حل برای ثبات اقتصادی و عدالت اجتماعی است.

تأثیر بر اندیشه‌ی اقتصادی امروز

امروزه بسیاری از اقتصاددانان اروپایی، به‌ویژه در اتریش، آلمان و لهستان، خود را شاگرد فکری کازیمیش لاسکی می‌دانند. اندیشه‌های او دوباره در دهه‌ی ۲۰۱۰ و پس از بحران مالی جهانی زنده شد؛ زمانی که کشورها فهمیدند سیاست‌های ریاضتی نه‌تنها اقتصاد را نجات نمی‌دهد بلکه آن را عمیق‌تر در رکود فرو می‌برد.

لاسکی با رویکرد علمی و اخلاقی خود، نسل جدیدی از اقتصاددانان را به تفکر انتقادی نسبت به بازار آزاد و بازتعریف نقش دولت در اقتصاد تشویق کرد.

جمع‌بندی

کازیمیش لاسکی، آخرین صدای پرنفوذ مکتب کینزی در اروپای شرقی بود؛ اقتصاددانی که در برابر موج نئولیبرالیسم ایستاد و یادآور شد که هدف اقتصاد، بهبود زندگی انسان‌هاست نه صرفاً تراز حساب‌ها. در سالروز درگذشت او، یادآوری اندیشه‌هایش فرصتی است برای بازاندیشی در سیاست‌های اقتصادی امروز: آیا هنوز به نقش دولت در تضمین عدالت اجتماعی باور داریم؟ آیا از تجربه‌ی گذار شتاب‌زده‌ی دهه‌های گذشته درس گرفته‌ایم؟

خبرهای مشابه

دکمه بازگشت به بالا