جان کنت گالبرایت؛ اقتصاددان نهادگرا و منتقد سرمایهداری مدرن
تولد: ۱۵ اکتبر ۱۹۰۸
درگذشت: ۲۹ آوریل ۲۰۰۶
ملیت: کانادایی – آمریکایی
حوزه فعالیت: اقتصاد، سیاست، دیپلماسی
مقدمه
در پانزدهم اکتبر ۱۹۰۸ یکی از بزرگترین اقتصاددانان قرن بیستم، جان کنت گالبرایت (John Kenneth Galbraith)، چشم به جهان گشود. او نه تنها یک استاد دانشگاه و نظریهپرداز اقتصادی برجسته بود، بلکه در عرصه سیاست و دیپلماسی نیز نقش پررنگی ایفا کرد. گالبرایت از منتقدان جدی نظام سرمایهداری بیمهار و از مدافعان نقش دولت در ایجاد عدالت اجتماعی و توسعه پایدار به شمار میرفت.
او با رویکردی نهادگرایانه، تلاش کرد اقتصاد را نه صرفاً به عنوان یک سیستم عددی، بلکه به عنوان بخشی از ساختار اجتماعی و فرهنگی جوامع تحلیل کند.
زندگی و تحصیلات
جان کنت گالبرایت در ایالت انتاریوی کانادا متولد شد و در دانشگاه تورنتو تحصیل کرد. پس از مهاجرت به ایالات متحده، دکترای اقتصاد خود را از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی گرفت و سپس در دانشگاه هاروارد به تدریس پرداخت.
گالبرایت در دوران حیاتش با دولتهای مختلف آمریکا همکاری داشت و در جنگ جهانی دوم در وزارت کشاورزی و سپس به عنوان مشاور اقتصادی در دولت فرانکلین روزولت فعالیت کرد.
در دهه ۱۹۶۰، با انتخاب جان اف کندی به عنوان رئیسجمهور آمریکا، گالبرایت به عنوان سفیر ایالات متحده در هند منصوب شد؛ تجربهای که دیدگاه او نسبت به توسعه و نابرابری جهانی را عمیقتر کرد.
اندیشه و مکتب اقتصادی
گالبرایت به مکتب نهادگرایی (Institutionalism) تعلق داشت؛ مکتبی که برخلاف جریان اصلی اقتصاد نئوکلاسیک، بر نقش ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در عملکرد اقتصاد تأکید میکند.
او باور داشت که بازار آزاد به تنهایی نمیتواند رفاه عمومی را تضمین کند، زیرا در دنیای مدرن، قدرت شرکتهای بزرگ و نهادهای مالی چنان گسترده شده که قواعد رقابت آزاد عملاً از بین رفته است.
از نظر گالبرایت، اقتصاد مدرن به جای آنکه بر اساس انتخابهای فردی شکل گیرد، تحت تأثیر تصمیمات سازمانهای عظیم و سیاستهای دولتی است. او اعتقاد داشت برای رسیدن به تعادل اقتصادی، باید میان بخش خصوصی و بخش عمومی نوعی همکاری و همزیستی برقرار شود.
آثار و کتابهای مهم گالبرایت
گالبرایت نویسندهای پرکار بود و آثارش در حوزه اقتصاد عمومی، سیاست و جامعه شناسی تأثیر عمیقی گذاشت. چند کتاب مهم او عبارتاند از:
- ۱. جامعه مرفه (The Affluent Society) – ۱۹۵۸
در این اثر کلاسیک، گالبرایت استدلال میکند که کشورهای توسعهیافته با انباشت ثروت و کالاهای مصرفی، به جامعهای مرفه ولی بیروح تبدیل شدهاند. او هشدار میدهد که تمرکز بیش از حد بر تولید و مصرف، ارزشهای انسانی و اجتماعی را تضعیف میکند.
این کتاب یکی از نخستین آثار مهمی بود که موضوع مصرفگرایی و نابرابری اجتماعی را در اقتصاد مدرن به چالش کشید. - ۲. دولت صنعتی نو (The New Industrial State) – ۱۹۶۷
در این کتاب، گالبرایت نشان میدهد که شرکتهای بزرگ صنعتی و مالی عملاً جایگزین مکانیزم بازار آزاد شدهاند. او این ساختار جدید را «تکنواستراکچر» (Technostructure) مینامد؛ شبکهای از مدیران، مهندسان و کارشناسان که تصمیمات اقتصادی کلان را بدون توجه به مصرفکنندگان اتخاذ میکنند. - ۳. اقتصاد و هدف عمومی (Economics and the Public Purpose) – ۱۹۷۳
در این اثر، گالبرایت از دخالت فعال دولت در اقتصاد دفاع میکند و میگوید بدون سیاستگذاری عمومی و نظارت دولت، اقتصاد به سمت نابرابری، فقر و بحرانهای مالی پیش خواهد رفت.
نقد سرمایهداری و بازار آزاد
یکی از نکات محوری در اندیشه گالبرایت، نقد تند او از سرمایهداری بیمهار و بازار آزاد کلاسیک است.
او معتقد بود که شرکتهای چندملیتی با استفاده از تبلیغات و نفوذ رسانهای، نیازهای مصنوعی در مردم ایجاد میکنند و به جای رقابت سالم، انحصار و وابستگی میسازند.
به باور گالبرایت، بازار آزاد دیگر آزاد نیست؛ بلکه در اختیار گروههای قدرت اقتصادی قرار گرفته است.
او در برابر نظریههای اقتصاددانانی مانند میلتون فریدمن و فردریش هایک که بر آزادی مطلق بازار تأکید داشتند، بر عدالت اجتماعی، مالیاتگذاری تصاعدی و نقش دولت در آموزش و بهداشت تأکید میکرد.
نقش سیاسی و دیپلماتیک
گالبرایت در کنار فعالیتهای علمی، چهرهای سیاسی نیز بود. او به حزب دموکرات آمریکا نزدیک بود و از مشاوران ارشد سه رئیسجمهور — روزولت، کندی و جانسون — به شمار میرفت.
در مقام سفیر در هند، روابط آمریکا و این کشور را در دوران پرتنش جنگ سرد بهبود بخشید و از توسعه کشاورزی و صنعتی هند حمایت کرد.
او همچنین از منتقدان سرسخت جنگ ویتنام بود و به صراحت سیاستهای نظامی دولت جانسون را زیر سؤال برد.
دیدگاههای اجتماعی و اخلاقی
گالبرایت معتقد بود که پیشرفت اقتصادی بدون رشد اخلاقی و انسانی، معنایی ندارد. او بر لزوم سرمایهگذاری در آموزش، فرهنگ، سلامت و محیطزیست تأکید داشت و هشدار میداد که تمرکز صرف بر رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) نمیتواند معیار رفاه واقعی جامعه باشد.
از نظر او، اقتصاد باید در خدمت انسان باشد، نه انسان در خدمت اقتصاد.
میراث فکری و تأثیر جهانی
جان کنت گالبرایت تا پایان عمر به عنوان وجدان بیدار اقتصاد مدرن شناخته میشد. آثار او الهامبخش بسیاری از اقتصاددانان اجتماعی، سیاستگذاران عدالتمحور و منتقدان نئولیبرالیسم شد.
در قرن بیستویکم، با افزایش نابرابری و بحرانهای مالی جهانی، اندیشههای او بیش از پیش اهمیت یافتهاند.
او نشان داد که ثروت و پیشرفت اگر بدون عدالت اجتماعی و مسئولیتپذیری اخلاقی باشد، به فروپاشی ارزشهای انسانی میانجامد.
جمعبندی
جان کنت گالبرایت یکی از تأثیرگذارترین چهرههای تاریخ اقتصاد است؛ متفکری که توانست میان علم اقتصاد، سیاست و اخلاق پلی بزند.
او در طول زندگی خود هشدار داد که رفاه مادی بدون عدالت اجتماعی پایدار نیست و تنها از طریق تعادل میان بازار، دولت و جامعه مدنی میتوان به توسعه واقعی دست یافت.
نام گالبرایت در تاریخ اندیشه اقتصادی، به عنوان نماد تفکر انسانی، عدالتمحور و اخلاقی در برابر سودگرایی مطلق باقی خواهد ماند.







