اقتصاد کینزی (Keynesian Economics)

اقتصاد کینزی (Keynesian Economics) یک نظریه درباره هزینه کل در اقتصاد (تقاضای کل) و اثرات آن بر تولید و تورم است. به عقیده کینزین‌ها دولت باید، برای رشد اقتصاد، تقاضا را افزایش دهد. به عبارتی، تقاضای مصرف‌کنندگان اصلی‌ترین محرکه اقتصاد است و عامل محرکه در ارتقا آن خود دولت و هزینه‌های آن است. در نتیجه، این نظریه از سیاست مالی انبساطی حمایت می‌کند.

اصلی‌ترین ابزار اقتصاد از دید این نظریه، هزینه‌های دولت در زیرساخت‌ها، بیکاری و آموزش است. مشکل اصلی نظریه افزایش تورم در صورت زیاده‌روی در باورها و اصول آن است؛ زیرا وقتی تقاضا بسیار بالا رود و دولت در حجم‌های بالا هزینه کند، قیمت‌ها کم کم از کنترل خارج می‌شوند و تورم اجتناب‌ناپذیر می‌شود.

کینز و تلاش برای درک رکود اقتصادی اوایل قرن بیستم

در دهه چهارم قرن بیستم میلادی بود که اقتصاددان انگلیسی، جان مینارد کینز این نظریه را پرورش داد. کینز اصول اولیه و چهارچوب نظریه را در کتاب ” نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول ” توضیح داده بود. او استدلال کرد که مخارج دولت اصلی‌ترین عامل در افزایش تقاضای کل است. به این معنی که، افزایش این هزینه‌ها باعث افزایش تقاضا می‌شود و این امر به بهبود وضعیت اقتصادی می‌انجامد.

او اعتقاد داشت که رشد هزینه‌های دولت تاثیر مستقیمی بر رشد اشتغال خواهد داشت. نظریه او در واقع، یک نظریه در اقتصاد کلان درباره مجموع هزینه‌ها در یک اقتصاد و تاثیر آن بر تولید، اشتغال و تورم است. به ویژه، این رکود بزرگ و درک دلایل آن بود که اولین جرقه‌های این نظریه را در ذهن کینز روشن کرد.

خبرهای مشابه

بر اساس نظریه‌ای که پایه‌ریزی کرده بود، کینز باور داشت که افزایش مخارج دولت و کاهش مالیات‌ها برای رشد تقاضاها و خروج هر اقتصادی از رکودهایش، ضروری است.

اصول شش‌گانه اقتصاد کینزی (Keynesian Economics)

بر اساس کتاب‌ها و مقالات ارائه شده توسط کینز و پیروان او، اقتصاد کینزی را می‌توان در شش اصل زیر خلاصه کرد:

  • یک کینزی معتقد است که تقاضای کل تحت تاثیر مجموعه‌ای از تصمیمات اقتصادی، اعم از دولتی و خصوصی، است که گاهی رفتاری نامنظم و خارج از مسیر بایست خود دارند.
  • طبق نظریه کینزی، تغییرات در تقاضای کل، چه پیش‌بینی‌شده و یا پیش‌بینی‌نشده، بیشترین تاثیر کوتاه مدت را بر تولید و اشتغال، و نه بر قیمت‌ها، دارد.
  • کینزی‌ها باور دارند که قیمت‌ها، و به‌ویژه دستمزدها، به‌کندی به تغییرات عرضه و تقاضا پاسخ می‌دهند؛ درنتیجه، کمبود و مازاد دوره‌ای در کالاها و نیروی کار ایجاد می‌شود.
  • کینزی‌ها فکر نمی‌کنند که سطح معمولی بیکاری ایده‌آل است، تاحدی به این دلیل که بیکاری تابع تقاضای کل است و تاحدودی به این دلیل که قیمت‌ها به‌تدریج تعدیل می‌شوند.
  • از دید اکثر کینزین‌ها، اما نه همه آنها، وسعت دامنه چرخه تجاری بزرگترین مشکل اقتصادی است و از کاهش آن حمایت می‌کنند.
  • درنهایت، غالب کینزی‌ها بیشتر نگران مبارزه با بیکاری هستند تا غلبه بر تورم.

اقتصاد کلاسیک در مقابل اقتصاد کینزی

اقتصاد کینزین و اقتصاد کلاسیک
اقتصاد کینزین و اقتصاد کلاسیک

بنا بر اصول اقتصاد کلاسیک، بازار آزاد به قوانین عرضه و تقاضا اجازه می‌دهد تا خود چرخه‌های تجاری را تنظیم کنند.

جدول زیر خلاصه‌ای از اختلافات و اصول مبنای دو نظریه را شامل می‌شود:

اقتصاد کلاسیک اقتصاد کینزی
افزایش رشد در کسب‌وکارها باعث رونق اقتصادی می‌شود افزایش هزینه‌های دولت برای بهبود زیرساخت‌ها، وضعیت بیکاری و آموزش، باعث افزایش تقاضای مصرف‌کنندگان می‌شود
نقش دولت باید کم‌رنگ باشد و تنها شرکت‌ها را هدف قرار دهد و نه مصرف‌کنندگان را هزینه‌های دولتی نقشی اساسی در حذف بیکاری در جامعه دارند
تنها در دوره‌های کوتاه مدت می‌توان چنین ارتباطی را شاهد بود همیشه یک تناسب بین بیکاری و تقاضای پایین وجود دارد

 

درنهایت باید اشاره کنیم که کینز اگرچه یک اقتصاددان و نظریه‌پرداز در این شاخه از علم بود، اما او همچنین چهره‌ای شاخص در آمار ریاضی بود و کتاب و مقالات زیادی از او به‌ چاپ رسیده‌اند که بنیادهای اولیه کاربرد آمار در اقتصاد و نظریه‌های احتمالی در قیمت گذاری مشتقات مالی را بنانهاده‌اند.

خبرهای مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا