آشنایی با علم اقتصاد به منظور درک بهتر مکاتب اقتصادی
شاید بهتر باشد که به منظور درک بهتر مکاتب اقتصادی مختلف، نخست به معرفی علم اقتصاد و نکات مربوط به آن بپردازیم.
علم اقتصاد که در زبان لاتین از آن تحت عنوان Economics یاد می شود، یکی از مهم ترین شاخه های علوم اجتماعی است که وظیفه تحلیل تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات را بر عهده دارد. گفتنی است که کانون توجه اقتصاد بر چگونگی رفتار و تعامل عوامل اقتصادی و نیز چگونگی عملکرد اقتصادهای گوناگون می باشد. از همین رو بر اساس یک تقسیم بندی پایه ای اقتصاد را به دو دسته اقتصاد خرد و اقتصاد کلان تقسیم بندی می کنند. لازم به ذکر است که اقتصاد خرد در برابر اقتصاد کلان قرار می گیرد.
اقتصاد خرد به بررسی رفتار اقتصادی واحدهای تصمیم گیرنده انفرادی نظیر خانوارها، شرکت ها، خریداران و فروشندگان می پردازد. این در حالی است که اقتصاد کلان وظیفه بررسی و تحلیل رفتار کلی و همفزون شده اقتصاد و موارد تاثیرگذار بر آن همچون بیکاری، تورم، رشد اقتصادی و سیاست مالی و پولی را بر عهده دارد.
تقسیم بندی های علم اقتصاد به همین دو مورد ختم نشده و از جمله تقسیم بندی های رایج دیگر در این زمینه می توان به اقتصاد اثباتی در مقابل اقتصاد هنجاری، اقتصاد نظری در برابر اقتصاد کاربردی، اقتصاد عقلانی در مقابل اقتصاد رفتاری و اقتصاد جریان اصلی یا متداول و اقتصاد دیگر اندیش اشاره نمود.
جالب و در عین حال لازم است بدانید که تحلیل اقتصادی در کلیه ابعاد و جنبه های جامعه نظیر بازرگانی، دارایی، مراقبت بهداشتی، جرم و جنایت، آموزش و پرورش، خانواده، حقوق، سیاست، مذهب و… کاربرد دارد.
موضوع علم اقتصاد
آیا تا به حال از خودتان پرسیده اید که موضوع علم اقتصاد چیست؟
شاید برایتان جالب باشد بدانید که علم اقتصاد عبارت از ثروت ( کالاها، خدمات و منابع)، از جنبه نحوه تولید، توزیع و مصرف آن است. به یاد داشته باشید که منظور از ثروت در این تعریف جنبه مالی و ارزش کالاها و خدمات بوده و جنبه عینیت اموال مد نظر نیست. بنابراین می توان گفت که ثروت از نظر ارزشمند بودن و مالیت موضوع علم اقتصاد می باشد.
حال که تا حدودی با علم اقتصاد آشنا شدیم، وقت آن فرا رسیده است که به معرفی مکاتب اقتصادی و بررسی هر یک از آن ها بپردازیم.
آشنایی با مکاتب اقتصادی
مکتب اقتصادی کینز؛ یکی از مهم ترین مکاتب اقتصادی
یکی از مهم ترین مکاتب اقتصادی مکتب کینز یا به عبارت دیگر کینزی گرایی می باشد. کینزی گرایی نظریه ای در اقتصاد کلان به شمار می آید که پایه گذاری آن بر اساس ایده های جان مینارد کینز، اقتصاد دان انگلیسی، صورت پذیرفته است.
بر اساس استدلال اقتصاددانان این دسته از مکاتب اقتصادی ممکن است در برخی مواقع تصمیمات بخش خصوصی زمینه بروز نتایج غیر کارا در اقتصاد کلان را فراهم سازند. از همین رو این اقتصاددانان به حمایت از سیاست گذاری فعال دولت در بخش عمومی می پردازند. لازم به ذکر است که سیاست گذاری های مذکور متشکل از سیاست های پولی اعمال شده توسط بانک مرکزی یا سیاست های مالی حکومت به منظور پایدار سازی چرخه تجاری می باشند.
مکتب اقتصادی سوداگرایی؛ یکی دیگر از مهم ترین مکاتب اقتصادی
مکتب سوداگرایی نمونه ای دیگر از مکاتب اقتصادی است که آن را تحت عنوان مرکانتیلیسم نیز نامگذاری می کنند. طراحی مکتب سوداگرایی به گونه ای صورت پذیرفته است که زمینه به حداکثر رساندن صادرات و به حداقل رساندن واردات در یک اقتصاد را فراهم می سازد. در این مکتب اقتصادی به منظور دستیابی به اهداف مذکور امپریالیسم، تعرفه و یارانه در تجارت کالا به طور قابل توجهی افزایش داده می شود.
جالب و در عین حال لازم است بدانید که این نمونه از مکاتب اقتصادی در پی دستیابی به مازاد حساب جاری و یا کاهش کسری این حساب می باشد. سوداگرایی را می توان یک خط مشی اقتصادی در نظر گرفت که اصلی ترین هدف آن ارتقای ذخایر پولی با استفاده از تراز تجاری مثبت علی الخصوص در کالای نهایی است. تاریخ حاکی از آن است که این دسته از روش ها معمولا جنگ و گسترش استعمار را در پی داشته اند.
مکتب اقتصادی سوداگرایی زمینه توسعه دسته ای از قوانین دولتی را فراهم می سازد که غالبا به منظور افزایش قدرت رقابت ملی کشورها ایجاد شده اند. یکی از ویژگی های جهانی سیاست سوداگرایانه تعرفه های زیاد به خصوص در رابطه با کالاهای تولیدی است.
این گروه از مکاتب اقتصادی در بازه زمانی قرن شانزدهم تا قرن هجدهم رواج قابل توجهی پیدا کردند. جالب و در عین حال لازم است بدانید که رواج این مکتب در قرون مذکور نقش قابل توجهی در پدید آمدن خصلت تهاجمی خصومت و رقابت و استعمار در نظام اقتصادی سرمایه داری ایفا نموده است.
استدلالی که در قرون ۱۶ تا ۱۸ متداول بود، بدین صورت است که:
زمانی یک کشور می تواند در ارتباط با تجارت خارج خود به موقعیت مطلوب و مناسب دست پیدا کند که موفق به افزایش صادرات و در عین حال کاهش واردارات گردد. پیروان این دسته از مکاتب اقتصادی همواره در جهت وضع قوانینی مبنی بر برقراری عوارض گمرکی و موانع تجاری تلاش کرده و بر این باور بودند که با استفاده از این راهکار می توان موجبات ارتقا وضعیت کشور در سطح بین الملل را فراهم ساخت. سیاست های اقتصادی پیروان این مکتب اقتصادی در پایان قرن هجدهم با نقدهای فراوانی رو به رو شد.
لازم به ذکر است که این دسته از مکاتب اقتصادی فاقد نظریات منسجم بوده و در اصل نوعی اقتصاد سیاسی را ارائه داده و به معین نمودن جهت سیاست اقتصادی روی می آورد. اهداف سیاست های اقتصادی مکتب مذکور دستیابی کشور به به ثروت و شهرت می باشد. از آن جا که در این مکتب تنها راه دستیابی به ثروت را افزایش تجارت می دانند، اکثر مقررات و قوانین وضع شده در همین راستا هستند.
مکتب اقتصادی شیکاگو؛ یکی دیگر از مهم ترین مکاتب اقتصادی
مکتب اقتصادی شیکاگو یکی دیگر از مکاتب اقتصادی موجود می باشد. جالب است بدانید آن دسته از افرادی که طرفدار لیبرالیسم بودند، به دفاع از اصول و مبانی لیبرالیسم در مقابله با موج مداخله گرایی تاثیر پذیرفته از مکتب اقتصادی کینزی در نظام اقتصادی کشورهای سرمایه دار پرداخته و بدین ترتیب سر چشمه اصلی کلیه مشکلات را مداخله دولت در اقتصاد عنوان نمودند.
شیکاگو و میلتون فریدمن در راس این دسته از مکاتب اقتصادی قرار دارند. جالب است بدانید که به نسبت سایر کشورهای سرمایه داری، دولت آمریکا نقش ناچیز و کم رنگی در نظام اقتصادی این کشور داشته و سهم دولت آمریکا کمتر از یک درصد از تولید ناخالص ملی است.
نرخ بهره یکی از مهم ترین مفاهیم در مکتب اقتصادی شیکاگو است. جالب و در عین حال لازم است بدانید که این مکتب به طور جدی و سرسختانه حامی عدم دخالت دولت در تعیین نرخ بهره بوده و معتقد است که نرخ بهره توسط مصرف کننده تعیین می شود.
لازم به ذکر است که بهره در این نمونه از مکاتب اقتصادی عایدی سرمایه بوده و نرخ بهره در وضعیت تعادلی برابر با مازاد تولیدی حاصل از ناحیه هزینه شدن وام است. این وضعیت دقیقا مشابه برابری نرخ دستمزد با محصول اضافی کار می باشد.
مکتب اقتصادی اتریش؛ یکی دیگر از مهم ترین مکاتب اقتصادی
مکتب اتریشی که آن را تحت عنوان اقتصاد اتریشی نیز نامگذاری می کنند، یکی از مکاتب اقتصادی است که به مکتب وین نیز معروف است. این دسته از مکاتب اقتصادی نمونه ای از مکتب های اندیشه اقتصادی خارج از جریان اصلی می باشد که تاکید اکید آن بر سازمان یابی خود به خودی بر اساس ساز و کار قیمت ها است. از دیگر مشخصه های فکری این دسته از مکاتب اقتصادی می توان به فردگرایی روش شناختی و خنثی نبودن پول اشاره نمود.
حال شاید این سوال ذهنتان را به خود درگیر کرده باشد که چرا این گروه از مکاتب اقتصادی را تحت عنوان مکتب اتریشی یا اقتصاد اتریشی نامگذاری کرده اند؟
جالب و در عین حال لازم است بدانید که نام این مکتب را از نام بنیانگذاران و هواداران اولیه آن نظیر کارل منگر، اوژون فن بوم- باورک، لودویگ فن میزس و فردریش هایک که شهروندان امپراتوری هابزبورگ اتریش بوده اند، بر گرفته اند. اگرچه در ابتدا پیروان این مکتب تنها به کشور اتریش محدود می شدند، اما امروزه چنین نبوده و این نمونه از مکاتب اقتصادی در سر تا سر جهان هوادار و پیرو دارد.
گسترش مکتب اقتصادی اتریشی به اواخر سده نوزدهم میلادی و اوایل سده بیستم بر می گردد. اقتصاددانان پیرو مکتب اقتصادی اتریشی به توسعه نظریه ارزش نئوکلاسیک و نظریه ارزش ذهنی پرداخته و مسئله محاسبات اقتصادی را مطرح نمودند. لازم به ذکر است که این مسئله به دفاع از اقتصاد نامتمرکز بازار آزاد در برابر اختصاص دادن منابع یک اقتصاد برنامه ریزی متمرکز می پردازد.
پیروان مکتب اقتصادی اتریشی بر این باورند که لازم است معامله های تجاری در معرض کمترین قیود ممکن اجباری و مداخلات دولت قرار گیرند. این افراد با تاثیر از جان لاک، اقتصاددان لیبرتارین مجتمع در مکتب اتریش که قهرمان فکریشان است، باور دارند که قیود حداقلی مذکور باید بر مبنای آزادی های فردی و حقوق بشر تعیین گردند.
مکتب اقتصادی ویرجینیا؛ یکی دیگر از مهم ترین مکاتب اقتصادی
مکتب اقتصادی ویرجینیا که تاسیس آن به دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بر می گردد، از دانشگاه ویرجینیا سرچشمه گرفته و بخش اعظم تمرکز آن بر تئوری انتخاب عمومی، اقتصاد ساخت و حقوق اقتصاد می باشد. این دسته از مکاتب اقتصادی نخستین بار در سال ۱۹۵۷ به وسیله جیمز ام. بوچانان و جی. وارن نتر عنوان شد.
رویکرد مکتب اقتصادی ویرجینیا بر مقایسه نهادهای خصوصی و دولتی به عنوان گزینه هایی نامطلوب متمرکز می باشد. شاید برایتان جالب باشد بدانید که رویکرد این مکتب اقتصادی مورد توجه برخی اقتصاددانان پیرو مکاتب اقتصادی شیکاگو و اتریش واقع شده است.
البته لازم به ذکر است که مکتب ویرجینیا در دو قطب مهم با مکتب شیکاگو مخالف می باشد. بر اساس اعتقادات مکتب اقتصادی شیکاگو گرایش سیاسی نسبت به بهره وری از دست رفته حقیقتی است که به تحریک بشر غارتگر به منظور پایداری قربانی های بشری می پردازد تا بدین ترتیب زمینه تعریف کاهش ظرفیت افزایشی را با تفکر تحمیلی فراهم سازد. پیروان مکتب اقتصادی شیکاگو همچنین بر این باورند که متکی بودن بازارهای سیاسی به سمت کارایی موجب شده اند که توصیه های سیاستی توسط محققان بی اهمیت جلوه نماید.
مکتب اقتصادی استکهلم؛ یکی دیگر از مهم ترین مکاتب اقتصادی
مکتب اقتصادی استکهلم نمونه ای دیگر از مکاتب اقتصادی است که بر گروهی سازمان یافته از اقتصاددانان سوئدی دلالت دارد. همکاری این اقتصاددانان سوئدی به دهه ۱۹۳۰ در استکهلم سوئد بر می گردد.
نتیجه گیری های مکتب اقتصادی استکهلم در اقتصاد کلان و نظریه های عرضه و تقاضا درست مشابه نظریه های مکتب اقتصادی کینزی می باشد. پیروان این مکتب اقتصادی نیز همچون جان مینارد کینز به استفاده از نوشته های ناوت ویکسل که یک اقتصاددان سوئدی فعال در قرن بیستم میلادی بود، روی آوردند.
از جمله مهم ترین اعضای مکتب اقتصادی استکهلم می توان به گونار میردال و برتیل اوهلین که هر دو از استادان برجسته دانشکده اقتصاد استکهلم بودند، اشاره نمود.
مکتب اقتصادی کلاسیک؛ یکی دیگر از مهم ترین مکاتب اقتصادی
مکتب اقتصادی کلاسیک یکی دیگر از مکاتب اقتصادی است که آن را به عنوان نخستین مکتب اقتصادی مدرن می شناسند. اصلی ترین توسعه دهندگان مکتب اقتصادی کلاسیک آدام اسمیت، ژان- بتیست سه، دیوید ریکاردو، رابرت مالتوس و جان استوارت میل بودند.
بسیاری از افراد ثروت ملل آدام اسمیت را که در سال ۱۷۷۶ منتشر شد، آغازی بر اقتصاد کلاسیک قلمداد نمودند. مکتب مذکور تا اواسط قرن نوزدهم فعال بود و پس از آن در سال ۱۸۷۰ اقتصاد نئوکلاسیک جای آن را گرفت. اقتصاددانان مکتب اقتصادی کلاسیک ادعا می کردند که در صورت عدم مداخله در بازارهای آزاد، این دسته از بازارها قادر به تنظیم خود خواهند بود. در همین راستا به کنایه دست نامرئی اشاره می شود که می تواند فارغ از مداخله های خارجی بازارهای آزاد را به طرف تعادل طبیعی سوق دهد.
مکتب اقتصادی کلاسیک بر خلاف اقتصاد کینزی فرض را بر انعطاف پذیر بودن قیمت ها در خصوص کالاها و دستمزدها می گذارد. یکی دیگر از فرضیه های اصلی مکتب اقتصادی کلاسیک بر این قانون استوار است که عرضه تقاضای خود را ایجاد می نماید. بر اساس این قانون تولید زمینه ایجاد درآمدی را فراهم می سازد که به موجب آن می توان همه تولید را خریداری نمود.
یکی دیگر از اصول مهم مکتب اقتصادی کلاسیک اصل برابری پس اندازها و سرمایه گذاری می باشد. این اصل با این فرض ارائه شده است که نرخ های بهره انعطاف پذیر همیشه در حالت تعادل باقی خواهند ماند.
اصول اقتصاد کلاسیک
جالب است بدانید که اقتصاد کلاسیک غالبا تحت عنوان لیبرالیسم اقتصادی نیز نامگذاری می شود. پایه های این نوع اقتصاد آزادی کسب و کار، مالکیت خصوصی و رقابت هستند. لازم به ذکر است که این اصول به دکترین لسه فر متکی هستند. ازجمله مهم ترین ویژگی های اقتصاد کلاسیک می توان به موارد زیر اشاره نمود:
نخستین اصل اقتصاد کلاسیک لسه فر می باشد. بر اساس این اصل بهترین دولت دولتی است که دخالت کمتری در اقتصاد داشته باشد. در چنین دولتی نیروهای بازار رقابتی آزاد با دست نامرئی به هدایت تولید، مبادله و توزیع می پردازند. در این شرایط اقتصاد به طور خود به خودی به تعادل رسیده و به دور از دخالت دولت به اشتغال کامل می گراید.
اقتصاددانان کلاسیک به جز ریکاردو تاکید فراوانی بر وجود هماهنگی منافع داشتند. بر اساس این اعتقاد هر شخصی در صورت پیگیری منافع خود می تواند به تامین منافع جامعه بپردازد.
تاکید دیگر کلاسیک ها بر اهمیت کلیه فعالیت های اقتصادی به ویژه صنعت می باشد. مرکانتی لیست ها بر این باور بودند که ثروت از طریق تجارت به دست می آید. فیزیوکرات ها عقیده داشتند که کشاورزی منبع کلیه ثروت ها است. این در حالی است که اقتصاد کلاسیک صنعت را به تجارت و کشاورزی اضافه نمود و عنوان کرد هر سه این موارد مولد ثروت هستند.
اقتصاددانان مکتب اقتصادی کلاسیک اقتصاد را به عنوان یک کل در نظر می گرفتند. بدین معنی که این افراد رویکرد اقتصاد کلان داشتند.
مکتب تاریخی اقتصاد؛ یکی دیگر از مهم ترین مکاتب اقتصادی
مکتب تاریخی اقتصاد یکی دیگر از مکاتب اقتصادی است که رواج آن به سال های ۱۸۴۰ تا ۱۸۷۰ بر می گردد. شاید برایتان جالب باشد بدانید که این دسته از مکاتب اقتصادی واکنشی در برابر مکتب اقتصادی کلاسیک بوده و عمده ترین اصول این مکتب را مورد نقد قرار داد. فریدریش لیست، ویلهم روشر و هیلد براند بنیان گذاران مکتب تاریخی اقتصاد بودند.
از جمله مهم ترین انتقادهای مکتب تاریخی اقتصاد به مکتب کلاسیک می توان به انتقاد به بینش مادی پیروان مکتب اقتصادی کلاسیک در رابطه با نیروهای مولد، انتقاد به روش نتیجه گیری اقتصاددانان کلاسیک یعنی روش قیاس، انتقاد به اصل هماهنگی کلاسیک ها، انتقاد به اصل خودخواهی از اصول کلاسیک ها، انتقاد به نظریه نقش دولت در اقتصاد و… اشاره نمود.
مکتب اقتصادی اسلامی؛ یکی دیگر از مهم ترین مکاتب اقتصادی
مکتب اقتصادی اسلامی یکی دیگر از مکاتب اقتصادی مهم می باشد. عبارت اقتصاد اسلامی عبارتی است که به منظور اشاره به فقه معاملات مورد استفاده قرار می گیرد. پیروان این دسته از مکاتب اقتصادی این مکتب را نه به صورت سوسیالیستی و نه به صورت سرمایه داری توصیف نمی کنند. بلکه این افراد برای تعریف این مکتب اقتصادی یک راه سوم در نظر می گیرند. لازم به ذکر است که راه سوم بسیار ایده آل بوده و فاقد معایب سیستم های سوسیالیستی و سرمایه داری است.
بر اساس ادعای فعالان اسلامی در این دسته از مکاتب اقتصادی شکاف میان فقیران و ثروتمندان تا حد قابل توجهی کاهش پیدا کرده و رفاه نیز پیوسته افزایش می یابد. البته این موضوع در اکثر مواقع عملی نشده است.
مکتب اقتصادی سرمایه داری؛ یکی دیگر از مهم ترین مکاتب اقتصادی
مکتب اقتصادی سرمایه داری یا به عبارت دیگر کاپیتالیسم یا سرمایه محوری یکی دیگر از مهم ترین مکاتب اقتصادی است. بر اساس اصول مکتب اقتصادی سرمایه داری پایه های یک سیستم اقتصادی بر روی مالکیت خصوصی ابزارهای تولید اقتصادی بوده و مالکان خصوصی آن را در اختیار داشته و به منظور ایجاد بهره مندی اقتصادی یا به عبارت دیگر سود در بازارهای رقابتی مورد استفاده قرار می دهند. گفتنی است که این قانون را تحت عنوان آزادی مالکیت شخصی نیز نامگذاری می کنند که به معنای تولید و توزیع کالاها می باشد.
از جمله مهم ترین ویژگی های اصلی این دسته از مکاتب اقتصادی می توان انباشت سرمایه، بازارهای رقابتی، سیستم قیمت، مالکیت خصوصی و… را نام برد.
با خلقت آدمی، اقتصاد و مسئله نان و نوا، و معاش و تهیه امکانات اولیه زندگی هدف اولیه و اصلی آدمی بوده است….و بشر در این راه کوشیده تا طی هزارها سال از غارنشینی و بیشه گزینی، به تمدن امروزی دست یافته است….در ابتدا آدمی و دیگر جانوران زندگی و حیات و سبک یکنواختی در سکونت و ارتزاق و پیوستگی های حیات داشتند، و میشود آنرا پیوند حیات مشترک جانوری نامید….رفته رفته انسان با نیروی اندیشه سبک زندگی خود را از بقیه جانوران جدا کرد و به تهیه مسکن و ملبوسات و بقیه وسایل رفاهی زندگی روی آورد، و بدینوسیله متمدن شد….دستیابی به تمدن از طریق فکر و اندیشه بود، پس باید بر اساس همان اندیشه، و تفرق از دیگر جانوران به برابری و عدالت اجتماعی و احترام به منزلت دیگر همنوعان خود توجه کند، و زمینه استفاده و بهره گیری همگان را از موهبت و دستاوردهای بشری و اقتصادی و رفاهی بهره ببرد…و مقوله امروز حاکمیت دولتها، بخاطر برابری و عدالت اجتماعی افراد انسان با نگرش و توجه به قوانین و قرار داده اجتماعی شکل میگیرد، که همان مدنیت و تمدن انسانی و بهره گیری از مزایا و مراتب فکر و شعور آدمی است….و در این راستا جوامع پیشرفته و متمدن و دست یافته به صنعت نوین و تکنولوژی پیشرفته جلوتر و پیشتاز تر اظهار خودنمایی میکنند…..