دیگو آباد د سانتییان؛ نظریهپرداز اقتصاد آزاد و وزیر اقتصاد کاتالونیا در دوران جنگ داخلی اسپانیا
تاریخ درگذشت: ۱۸ اکتبر ۱۹۸۳
زادروز: ۲۰ مه ۱۸۹۷ – استان لئون، اسپانیا
مقدمه
در میان اندیشمندان قرن بیستم که کوشیدند پیوندی میان آزادی، عدالت اجتماعی و ساختار اقتصادی برقرار کنند، نام دیگو آباد د سانتییان جایگاه ویژهای دارد. او نهتنها یک نظریهپرداز اقتصادی، بلکه فعال سیاسی و اندیشمند اجتماعی بود که تفکرش در شکلگیری جنبشهای کارگری و آنارکوسندیکالیستی نقش تعیینکنندهای داشت. در تاریخ ۱۸ اکتبر ۱۹۸۳، جهان یکی از منتقدان جدی سرمایهداری و مدافع اقتصاد تعاونی را از دست داد.
زندگی و شکلگیری اندیشهها
دیگو آباد د سانتییان با نام اصلی سینیسیو باودیلو گارسیا فرناندز در اسپانیا زاده شد، اما بخش بزرگی از زندگی فکریاش را در آرژانتین گذراند. او در اوایل قرن بیستم با فضای نابرابری اقتصادی و استثمار کارگران در صنایع آمریکای لاتین روبهرو شد و همین تجربه، او را به سوی جنبشهای کارگری و نظریههای عدالتمحور کشاند.
تحصیلاتش در رشتههای علوم انسانی و اقتصاد، همراه با تجربههای میدانی در سازمانهای سندیکایی، او را به یکی از برجستهترین چهرههای فکری جنبش آنارکوسندیکالیسم (Anarcho-Syndicalism) تبدیل کرد — مکتبی که به خودگردانی اقتصادی کارگران و نفی تمرکز قدرت اقتصادی باور داشت.
نقش در جنبشهای کارگری اسپانیا و آرژانتین
در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، سانتییان در قالب سردبیر نشریات کارگری و عضو فعال اتحادیههای صنفی در آرژانتین، بهویژه «فدراسیون آنارشیست آرژانتین»، فعالیت میکرد. او با انتشار مقالات و سخنرانیهای متعدد، تلاش کرد مفهوم اقتصاد بدون دولت را از یک ایده آرمانگرایانه به برنامهای عملی برای سازماندهی تولید و توزیع تبدیل کند.
بازگشتش به اسپانیا همزمان با افزایش تنشهای سیاسی و ظهور جنبشهای جمهوریخواه بود. در همین دوران بود که او بهعنوان وزیر اقتصاد دولت منطقهای کاتالونیا در سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۷ منصوب شد؛ دورهای که اقتصاد اسپانیا درگیر جنگ داخلی و آشفتگی شدید بود.
تجربهٔ بیسابقهٔ اقتصاد جمعگرای کاتالونیا
سانتییان در دوران وزارت اقتصاد خود، تلاشی کمنظیر برای مدیریت اقتصادی بر پایهٔ مشارکت کارگری و مالکیت جمعی انجام داد. سیاستهای او شامل ملیسازی برخی صنایع، تشکیل شوراهای تولید در کارخانهها و انتقال مدیریت بنگاهها به دست کارگران بود.
این تجربه که بعدها در تاریخ اقتصاد به نام «اقتصاد جمعگرای کاتالونیا» شناخته شد، نمونهای نادر از اقتصاد بدون طبقه در سطح ملی بود. اگرچه این طرح با شکست نظامی جمهوریخواهان در جنگ داخلی پایان یافت، اما در تاریخ تفکر اقتصادی بهعنوان یکی از نخستین تجربههای عملی در اقتصاد تعاونی و خودمدیریتی کارگری باقی ماند.
اندیشهٔ اقتصادی و آثار مکتوب
آباد د سانتییان باور داشت که اقتصاد باید نه بر پایهٔ انباشت سرمایه، بلکه بر اساس تولید نیازمحور و هماهنگی اجتماعی اداره شود. او در آثار خود، با زبانی تحلیلی و گاه انتقادی، نظام سرمایهداری و برنامهریزی متمرکز سوسیالیستی را دو روی یک سکه دانست؛ چرا که هر دو را مبتنی بر سلطه و نابرابری میدید.
از مهمترین آثار او میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- «اقتصاد جمعگرایانه: نظریه و عمل» (El organismo económico de la revolución) – ۱۹۳۷
- «آنارشیسم در انقلاب اسپانیا» – ۱۹۳۸
- «اقتصاد و انقلاب» – تحلیلی درباره رابطه ساختار تولید و آزادی اجتماعی
- «چشماندازهای اقتصادی انسان آزاد» – بررسی نقش فناوری و تعاون در آینده جوامع
این آثار، که در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ نوشته شدند، هنوز هم در دانشگاهها و پژوهشهای تطبیقی دربارهٔ اقتصاد تعاونی و نظریههای ضدسرمایهداری مورد استناد هستند.
اقتصاد بدون دولت از نگاه سانتییان
در مرکز اندیشههای او، مفهوم «خودگردانی اقتصادی» قرار دارد؛ مدلی که در آن، تصمیمگیری اقتصادی از دولتها و سرمایهداران سلب شده و به شوراهای کارگری، انجمنهای تولیدی و شبکههای تعاونی سپرده میشود.
او معتقد بود اگر جامعه بتواند تولید، توزیع و مصرف را بر اساس نیاز واقعی مردم سازمان دهد، رقابت مخرب سرمایهداری جای خود را به همکاری سازنده خواهد داد.
به باور سانتییان، بازار آزاد بدون دولت میتواند کارآمد باشد، اما تنها در صورتی که مبتنی بر عدالت توزیعی و نظارت جمعی باشد؛ چیزی که او آن را «بازار آزاد در خدمت انسان» مینامید.
نقد او بر سرمایهداری و سوسیالیسم دولتی
سانتییان از معدود اقتصاددانانی بود که هر دو نظام مسلط قرن بیستم – یعنی سرمایهداری و سوسیالیسم متمرکز – را ناکارآمد میدانست.
او معتقد بود در سرمایهداری، آزادی اقتصادی بدون عدالت اجتماعی معنا ندارد، و در سوسیالیسم دولتی، عدالت اجتماعی بدون آزادی فردی ممکن نیست. بنابراین، پیشنهاد او اقتصادی آزاد و تعاونی بود که در آن قدرت اقتصادی میان گروههای تولیدکننده و مصرفکننده توزیع شود.
این نگاه، دههها بعد در مباحث اقتصاد مشارکتی (Participatory Economics) و جنبش تعاونیگرایی مدرن الهامبخش پژوهشگران شد.
میراث فکری و اهمیت تاریخی
درگذشت دیگو آباد د سانتییان در ۱۸ اکتبر ۱۹۸۳ پایانی بر زندگی فعال یکی از آخرین نظریهپردازان آرمانگرای اقتصاد آزادیمحور بود. با این حال، اندیشههای او همچنان در مباحث امروز درباره اقتصاد اجتماعی، عدالت توزیعی و مشارکت مردمی در تصمیمگیریهای اقتصادی زنده است.
نام او در تاریخ اندیشه اقتصادی نه بهعنوان نظریهپرداز دانشگاهی، بلکه بهعنوان پژوهشگر میدانی عدالت و آزادی اقتصادی ثبت شده است؛ اندیشمندی که باور داشت راه نجات جوامع در دموکراتیزه کردن اقتصاد است، نه در تمرکز قدرت در دولت یا سرمایهدار.
نتیجهگیری
تقویم تاریخ امروز، ۱۸ اکتبر، یادآور درگذشت مردی است که کوشید اقتصاد را از سلطه قدرتهای سیاسی و مالی رها کند. دیگو آباد د سانتییان، با قلم و عمل خود نشان داد که اقتصاد میتواند چهرهای انسانیتر داشته باشد؛ اقتصادی که نه بر مبنای سود، بلکه بر پایهٔ همیاری و آزادی بنا شود.
او شاید در زمان خود شکست خورد، اما اندیشههایش هنوز برای اقتصاددانان، تاریخنگاران و کنشگران عدالت اجتماعی الهامبخش است — یادآور این حقیقت ساده که اقتصاد بدون اخلاق، فقط حسابداری قدرت است.







